وبلاگ هم مسیر | دلنوشته های رضا محمودصالحی

زیباترین حسی که می شه توی زندگی درک کرد حس خداپرستیه

رهش اثری از رضا امیرخانی؛ جالب آری اما جذاب نه

  • ۱۰:۰۶

رهش کتابی که برخی آن را تا قله قاف بالا می برند و برخی (البته به تعداد انگشتان دست) آن را یک تسویه حساب سیاسی می دانند نه بیشتر جایی یکی از نویسندگان یک سایت خبری آن را ضعیف ترین اثر امیرخانی می خواند و اصلا داستان نمی نامدش و جایی دیگر داستان نویس زبده ای مانند محمدرضا بایرامی آن را یک کتاب ویژه و خاص می داند اما به نظر هیچ کدام از نگاه یک مخاطب با کتاب برخورد نکرده اند. همان مخاطبی که محمد رضا بایرامی از عامه پسند بودنش انتقاد می کند اما مخاطب است دیگر چه عامه پسند چه غیر عامه پسند!

رهش اثر رضا امیرخانی

احساس می کنم این نوع نگرش در نقدهاست که مردم را به خواندن نقد ها ترغیب می کند و برای آن ها مفید و فایده مند واقع می شود

البته نقد آقای بایرامی نویسنده قوی کشورمان هم در زاویه دید خودش جالب و خواندنی است اما احساس می کنم نقد یک تئورسین اجتماعی یا سیاسی است تا یک نویسنده(برای خواندن نقد آقای بایرامی آدرس mshrgh.ir/839570 را در مرورگر خود وارد کنید)

و باز صد البته نقد مخالفان اثر امیرخانی هم مانند  مهدی خانعلی زاده(https://b2n.ir/naqd1) یک نقد سیاسی است نه نقدی که از دید یک مخاطب معمولی و مفید فایده برای او باشد

سعی می کنم با کمترین واژه ها نقدی مفید فایده برای مخاطب ارائه دهم بنابرین ادامه مطلب را از دست ندهید (هرچند دوسال از انتشار اثر می گذرد اما ان شاء الله مفید فایده خواهد بود)

 

سراغ نویسنده نمی روم که قطعا نویسنده چه بخواهیم چه نخواهیم نویسنده خوبی است اما یک راست می روم سراغ کتاب یک نقد پنج فصلی

فصل اول:نوشته ای دغدغه مند

اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم نوشته امیرخانی دغدغه مند است. انتقادی که حداقل من آن را سیاسی نمی دانم و احساس می کنم سطح آن بالاتر از نزاع های گروه های سیاسی نوشته شده اگرچه حتی با نگاه منفی گرایانه و سیاسی کردن آن باید اقرار کرد مشکلاتی که امیرخانی به آن پرداخته ساخته ذهن او نیستند و در جامعه وجود دارند مشکلاتی که ابر اثر خود فراموشی و تقلید کورکورانه از ساخت و سازهای کشورهای بی هویت غربی حالا دگر بسیاری از نقاط کشور (حتی می توان گفت نزدیک به همه نقاط کشور) را کم و بیش با این معضل دست به گریبان کرده.

شهرسازی در کشور ما بجای آنکه بر پایه داشته های دینی میهنی مان باشد از ساختمان های بی روح غربی است که حالا خودشان را هم به غلط کردن انداخته کپی شده است

اگرچه غربی ها بعد از بلاهایی که بر سرشان آمده در فکر راه چاره اند اما ما هنوز همان بی راهه را ادامه می دهیم

رضا امیرخانی واقعا دغدغه مندانه به مساله پرداخته و این دغدغه مندی جای تحسین دارد

فصل دوم:می خواهم توضیح بدهم!

نوشته نویسنده به قول آقای بایرامی محتوایی است آن قدر محتوایی که بخش هایی از کتاب احساس می کنی داری شکایت نامه می خوانی نه داستان. به اندازه ای محتوایی که خط داستان را کند و خسته کننده می کند. ممکن برخی مرا عامه پسند تلقی کنند و بگویند تو از نوشته محتوایی سر در نمی آوری اما خوب مگر عامه پسند بودن (به این معنا که توضیح خواهم داد) چه مشکلی دارد. مخاطب داستان عموم مردم پس باید مورد پذیرش عامه مردم قرار بگیرد اصلا تفاوت داستان با مقاله های علمی همین است که مخاطب را با زبانی غیر مستقیم مورد خطاب قرار بدهد و با کششی که داستان ایجاد می کند او را تا پایان با خود همراه سازد

اگر بخواهیم حق بجانب باشیم باید بپذیریم داستان هرقدر هم محتوا محور باشد اما زمانی که جذابیت نداشته باشد دوست داشتنی نیست

گویا نویسنده سعی کرده یک مقاله را به زور درون داستانش جا بدهد و ضربه ای که به پیرنگ(تقریبا همان روند کلی داستان) داستان می خورد را مورد توجه قرار نداده.گویا نویسنده بیش از آن که بخواهد جهان برای مخاطبش بسازد می خواسته توضیح بدهد

فصل سوم:جالب ولی جذاب نه

من کتاب را از دوستی گرفتم که دوسال است تلاش می کند کتاب را تمام کند اما رغبت نمی کند چند صفحه ای را که می خواند خسته می شود و آن قدر دیر به سراغش می آید همان چند صفحه ابتدایی را هم فراموش می کند و از اول...

داستان بخاطر مطالب مفید و نوع نگاهی که به مخاطب منتقل می کند جالب و دوست داشتنی است اما با توجه به پیرنگ که تقریبا چیز جذب کننده ای ندارد تا مخاطب را همراه سازد خسته کننده و دیر هضم است.باید خودت را بکشی تا بتوانی تا انتهای داستان دوام بیاوری و اینکه نویسنده نتواند مخاطبش را غرق داستان کند و یا با خود همراه سازد یک نقطه ضعف است. آنهم یک نقطه ضعف اساسی!

در یک کلمه بخواهم بگویم پیرنگ داستان ضعیف است و محتوای بیش از حد نویسنده که می خواهد به زور به مخاطب بفهماند باعث ایجاد یک داستان کم کشش(اگر بخوام با کمی بی انصافی بگویم بی کشش) شده است.علاوه اصرار نویسنده بر جدانویسی شدید و همچنین فارسی نویسی های گاها بی جا باعث شده در برخی موارد که مخاطب هم می خواهد همراهی کند نتواند

فصل چهارم:دارد نوشته ات ذبح می شود

بسیاری از اساتید زبان فارسی و ویراستاری اصرار دارند که جدا نویسی راهکار درستی است که فراموش شده رضا امیرخانی که دغدغه مند بودنش پایش را به اینجا هم کشانده در رهش سعی کرده جدا نویسی را آن هم تا سر حد توان اجرا کند. حتی ضمیر ها را هم جدا آورد و برای نمونه بجای گفتش نوشته گفت ش خوب مشخص است که برای خواننده ای که حتی با بسیاری از جدانویسی ها معمول نویسندگان دغدغه مند نا آشناست این حد از جدا نویسی باعث اختلال در فهم مخاطب می شود احساس می کنم برخی تا نیمه اول داستان دارد تمرین می کنند چگونه جدا نویسی  آن ها را از روند داستان بیرون نکند

امیرخانی علاوه بر جدا نویسی تلاش کرده واژه های فارسی را بیشتر استفاده کند اما گاهی دچار سره نویس بی جا شده است و فهم مخاطب دچار مشکل شده است.

این اختلال در فهم بخاطر قواعد در جاهای دیگر مانند تلاش برای درست نویس و... هم گاهی پیش می آید.

در نهایت آنچه باید توجه داشت این است که ارزش کار امیرخانی بالاست اما اگر شیب ملایم تری را پیش می گرفت هم فهم مشکل پیدا نمی کرد و به داستان ضربه های سنگین وارد نمی شد(مخصوصا که واقعا پیرنگ خیلی قوی نیست) و هم شاید اثر گذار تر ظاهر می شد.

فصل پنجم:در کل می ارزد 

با همه خوبی ها و بدی هایی که گفته شده در کل کتاب ارزش خواندن را دارد اما لطفا برای اینکه حداقل از آن زده نشوید تا میانه را بخوانید تا کمی با سبک نوشته مانوس شوید. آن وقت ممکن است نوشته خیلی هم برایتان لذت بخش شود

یک نکته:دست طراح جلد درد نکند

طراحی جلد دقیقا همانی است که باید باشد یک سرزمین بی روح و بدقواره با دستمال های کاغذی و چتری رنگی که تنها بخش روح دار طراحی است این مطلب نشان می دهد طراح دقیق داستان را خوانده و با دغدغه طراحی را به ثمر رسانده است

نکته دوم:راستی اول کار گفتم یه نقد پنج فصلی این هم پنج فصل که یک شخص با خواندن آن می تواند تصمیم بگیرد داستان را بخواند یا نه اما اگر وقت شد یک نقد دیگه هم ادامه اش می نویسم که به دیگر عناصر داستانی اثر هم بپردازد عناصری مانند مکان پردازی و...

سعید حیاتی

سلام

بلاگ من رو هم دنبال کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آلان چیزیبه ذهنم نمی یاد بعدا پرش می کنم
Designed By Erfan Powered by Bayan